ماتریس BCG

یکی دیگر از مدلهایی که میتوان به کمک آن نوع استراتژیهای سازمان را تعیین کرد استفاده از ماتریس گروه مشاوره بوستون (BCG) میباشد.
ماتریس رشد بازار سهم شرکت، که تحت عنوان ماتریس بوستون معروف است، در دهه هفتاد توسط گروه مشاوران بوستون توسعه داده شد. این ماتریس ابزاری است برای مدیریت ترکیب محصولات شرکت و نحوه تخصیص سرمایه و میزان تمرکز بر آنها. ماتریس بوستون محصولات یک سازمان را، با توجه به سهم بازار آن محصول و پیشبینی رشد بازار مورد ارزیابی قرار میدهد. بر اساس این تکنیک میتوانیم دید روشنی از نیازهای مالی محصولات در طول عمرشان و نیز توانایی آنها در ایجاد نقدینگی در سازمان، بدست آوریم. ماتریس BCG، توسط گروه مشاوره بوستون، اختراع شده و یک ابزار برای ارزیابی و طبقه بندی است. در اواخر دهه ۱۹۶۰ گروه مشاور بوستون، روش جدیدی را برای بررسی فعالیتهای برنامهریزی استراتژیک پیشنهاد داد این ماتریس به وسیله بروس هندرسون مدیر گروه مشاور بوستون ارائه و توسعه داده شد. این ماتریس با در نظر گرفتن دو فاکتور رشد جذابیت صنعت و سهم نسبی در صنعت وضعیت هر شرکت را در صنعت مربوط به خود مشخص کرده و پیشبینی چگونگی تخصیص منابع مالی و گردش نقدی را برای سودآوری بیشتر و بقاء در آن کسب و کار مشخص میکند.

این ماتریس دارای ۴ ناحیه است که به تفکیک هر یک از این نواحی را تشریح خواهیم کرد.
۱-ستاره : این خانه نمایانگر بهترین فرصتهای بلند مدتی است که موجب رشد و سودآوری شرکت مادر میشوند. این واحدها دارای سهم نسبی بالایی از بازار و نرخ رشد صنعت بالا میباشند که در نتیجه شرکت مادر باید سرمایهگذاری قابل ملاحظه ای در آن بنماید و آن را تقویت کند که بتوانند موضع برتر خود را حفظ کنند. شرکت مادر باید برای این واحدها استراتژی هایی مانند یکپارچگی عمودی به بالا، یکپارچگی عمودی به پایین، یکپارچگی افقی، رسوخ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول و مشارکت را انتخاب کنند.

 

۲-گاو شیرده: واحدهایی که در این قسمت قرار می گیرند، دارای سهم نسبی بازار نسبتا زیادی هستند، ولی در صنعتی که آهنگ رشد بسیار کندی دارد به رقابت می پردازند. این ناحیه را از آن جهت گاو شیرده می نامند که می تواند وجوه نقد مازاد بر نیاز خود را تامین نمایند. اغلب می توان شیر آنها را دوشید. بسیاری از گاوهای شیرده امروز ” ستارگان ” دیروز هستند. واحدهایی که در گروه ” گاوهای شیرده” قرار می گیرند باید به گونه ای اداره شوند که بتوانند موضع قوی خود را حفظ کنند. برای” گاوهای شیرده” قوی می توان از این استراتژی ها استفاده کرد: توسعه محصول یا استراتژی های همگون. ولی اگر ” گاوهای شیرده” ضعیف شوند باید در صدد کم کردن فعالیت ها، کاهش هزینه ها یا فروش آنها برآمد.

 

۳-سگ: واحدهایی که در این خانه قرار می گیرند سهم نسبی بازار اندک دارند و در صنعتی به رقابت می پردازند که آهنگ رشد بسیار کندی دارند و یا هیچ رشدی ندارند. به سبب ضعف داخلی و خارجی که این واحدها دارند، باید انها را منحل نمود، از حجم فعالیت آنها کاست یا با کاهش دادن هزینه ها بخش هایی از آنها را به فروش رساند. هنگامی که یک واحد برای نخستین بار به صورت یک ” سگ ” در می آید ، بهترین استراتژی این است که مقداری از فعالیت آن را کاهش داد. تجربه نشان داده است که ” سگ ها ” پس از مدتی واکنش مناسب نشان می دهند و با کاهش دادن دارایی ها و هزینه ها به صورت واحدهایی فعال و سودآور در می آیند.

 

۴-علامت سوال : واحدهایی که در این خانه قرار دارند در وضعی هستند که سهم نسبی بازار آنها اندک است ولی در صنعتی که رشد بسیار بالایی دارد، به رقابت می پردازند. معمولا” این شرکت ها نیاز بسیار شدیدی به پول نقد دارند و توان آنها در تهیه پول نقد اندک است. از آن جهت این واحدها یا شرکت¬ها را علامت سوال می نامند که شرکت مادر باید در این باره تصمیم بگیرد که آیا از طریق اجرای استراتژی های تمرکز، رسوخ در بازار، توسعه بازار یا توسعه محصول باید در صدد تقویت آنها برآید یا اینکه تصمیم به فروش آنها بگیرد.

 

ماتریس BCG

آخرین اخبار